«در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمدم و پرده‌های عفت خانواده را دریدم»: دختران ایرانی از مبارزه برای آزادی از شریعت در خانواده می‌گویند

برخی از زنان ایرانی تصاویر «قبل و بعد» خود را با چنین توضیحی در شبکه های‌اجتماعی منتشر می‌کنند :« من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم اما پرده‌های عفت را دریدم» بیشتر آنها دختران جوانی هستند که در خانواده‌های مذهبی بزرگ شده‌اند و تا سال‌ها تحت تاثیر تربیت مذهبی آنها بوده‌اند اما آنها می‌گویند در نهایت به رغم فشارهای روانی و حتی گاهی فیزیکی راه خود را یافته‌اند.

دخترانی ایرانی تصاویری از زمانی که تحت تربیت خانواده مذهبی بودند و پس از آن را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می کنند.
دخترانی ایرانی تصاویری از زمانی که تحت تربیت خانواده مذهبی بودند و پس از آن را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می کنند. © Observers
تبلیغ بازرگانی

در یک تصویر، لباسی پوشیده، اغلب چادری سیاه و صورتی خالی از ابراز عواطف، تصاویر دیگر بدون حجاب، کمی آرایش و صورتی که دیگر خالی از ابراز حس نیست. با انتشار این تصاویر برخی از زنان ایرانی از مبارزه‌شان با خانواده مذهبی خود و پیروزی در این مبارزه در توییتر، اینستاگرام و تیک‌تاک می‌گویند و برخی که هنوز در آن شرایط به سر می‌برند از آنها توصیه و راهنمایی می‌خواهند که چگونه آنها نیز راه خود را هموار کنند.

 

از ابتدای سپتامبر سال ۲۰۲۲ و آغاز انقلاب «زن زندگی آزادی» زنان بیشتر و بیشتری هستند که با به سر نکردن حجاب در اماکن عمومی قوانین شرع در جمهوری اسلامی را به چالش می‌کشند. آنها در مقابل پلیس امنیت اخلاقی و دیگر ماموران جمهوری اسلامی که سعی دارند حجاب اجباری را در خیابان‌ها، پارک‌ها، وسایل حمل و نقل عمومی، دانشگاه‌ها، کنسرت‌ها و حتی بیمارستان‌ها بر زنان تحمیل کنند، مقاومت کنند.

در حالی که تقریبا تمامی ناظران ما در ایران از رشد فزاینده حمایت و دفاع جامعه از زنان بدون حجاب در اماکن عمومی می‌گویند، مبارزه برای «آزادی» برای برخی دختران ایرانی از خانه خودشان شروع می‌شود.

 

 

 

«واکنش پدر و مادر من توهین، تحقیر و خشونت فیزیکی بود»

پرنیان [نام واقعی او نیست] یکی از دخترانی است که تصویر قبل و بعد خود را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده است.

من در یک خانواده به شدت مذهبی در شهری در مرکز ایران به دنیا آمدم و از کودکی باید چادر به سر می‌کردم، نماز می‌خواندم و روزه می‌گرفتم. حق داشتن اینستاگرام و هیچ اکانت دیگری در شبکه‌های اجتماعی نداشتم اساسا ورود من به هر جایی که امکان داشت نامحرمی حضور داشته باشند چه در دنیای واقعی چه در دنیای مجازی ممنوع بود. من تا ۱۴ سالگی در این شرایط زندگی کردم.

اما در این سن کم کم شروع کردم به مقایسه خودم با دیگر همسن و سالانم، آزادی‌هایی که آنها داشتند روابطی که آنها داشتند و به خودم گفتم یک چیزی در زندگی من لنگ می‌زند. شروع کردم به خواندن کتاب و تحقیق و کم کم به این نتیجه رسیدم که باید برای خودم تصمیم بگیرم و راه خودم را بروم، در اینجا بود که درگیری‌های من و خانواده‌ام شروع شد.

می‌شود گفت که من در ۱۸ سالگی دیگر انسان متفاوتی بودم. سعی می‌کردم که همانطور که دوست دارم لباس بپوشم، شعائر مذهبی را دیگر رعایت نمی‌کردم و شروع کردم به دیدن پسرها. واکنش پدر و مادرم هم هر چیزی بود که می‌توانید تصور کنید، از توهین، تحقیر و حتی خشونت فیزیکی.

آنها به من اجازه ندادند به دانشگاهی که قبول شده بودم بروم چون می‌خواستند به دانشگاهی تمام دخترانه برم.

من بارها توسط پدرم کتک خورده‌ام. یکبار من را به وسط بیابان برد و با چوب من را میزد تا شماره تلفن دوست پسرم را به او بدهم در حالی که من نه تنها حق داشتن موبایل نداشتم بلکه اجازه خروج از خانه به تنهایی را هم نداشتم.

 

من هم از خانه زدم بیرون به خانه یکی از اقوام مادرم در تهران رفتم، او بسیار انسان روشنفکر و آزادی است. برای خودم موبایل خریدم، به سر کار می‌روم، لباس‌هایی که دوست دارم می‌خرم و می‌پوشم، با دوستان و همکارانم به کافه می‌رویم و تا جایی که در این کشور امکان دارد همانطوری که دوست دارم زندگی می‌کنم.

اما فشارهای خانواده همچنان به وسیله تلفن و مسیج ادامه دارد، آخرین فشاری که بر من آوردند این بوده که پدرم تهدید کرده اگر این خویشاوند مادرم من را از خانه‌اش بیرون نیندازد، او مادرم را طلاق می‌دهد. [ و پرنیان سپس می‌خندد]

از زمان شروع انقلاب زن زندگی آزادی نیز فشارها بر من بیشتر شده چرا که آنها فکر‌ می‌کنند تحولات انقلاب من را «جوگیر» خواهد کرد و من شجاع‌تر خواهم شد. اما من امیدوارم، اگر تا الان دوام آورده‌ام از اینجا به بعد هم می‌توانم پیش‌بروم. در تلاش هستم تا دوباره تحصیلاتم را در دانشگاهی در ایران یا خارج از ایران ادامه بدهم. گاهی تنها راهی که پیش پای ماست این است که قوی باشیم، گزینه دیگری نداریم.»

 

 

«آنها بالاخره فهمیدند باید به سبک زندگی همدیگر احترام بگذاریم»

 

ریما [نام واقعی او نیست] دختر دیگری است که تصاویر خود را زمانی که تحت تربیت خانواده مذهبی بوده و تصاویر اکنون خود را که راه خود را یافته منتشر کرده است.

«پدر من مذهبی است اما انسان راحت‌تری است. اما مادرم زن به شدت مذهبی و کنتر‌ل‌گری بود که از کودکی ما را به رعایت جزیی‌ترین بخش‌های شریعت مجبور می‌کرد. وقتی ۱۲ ساله بودم من سوالاتی درباره سبک زندگیمان پیش آمد، تا ۱۵ سالگی دختری چادری بودم تا اینکه مادرم فوت کرد.

پس از آن و البته با خواندن کتاب‌های مختلف به جمع‌بندی و عقاید خودم رسیدم. من به تناقضات آزاردهنده‌ای در دین رسیدم که دیگر حاضر نبودم با این تناقضات زندگی کنم و جواب خودم را نسبت به این تناقضات با داشتن ایمان بدهم.

پدرم و باقی خانواده مذهبی هستند اما تلاش نکردند به آن شکل من را مجبور کنند. آنها سعی می‌کردند با گفتگو نظر من را عوض کنند. « حال اگر چادر سر نمی‌کنی روسری سر کن» یا « در خانه روسری سر نکن اما در بیرون سر کن» اما من کم کم همه آنها را عقب راندم.

از زمان شروع انقلاب زن زندگی آزادی هم باید بگویم تمامی این فشارهای ریز و درشت هم کاملا از بین رفته‌اند. آنها بالاخره فهمیدند که به سبک زندگی همدیگر باید احترام بگذاریم. 

گاهی درباره اینکه «دخترها نمی‌توانند این کار را بکنند» با هم بحث می‌کنیم که در نهایت آنها هستند که تسلیم اراده من می‌شوند»

 

در پی قتل مهسا امینی توسط پلیس امنیت اخلاقی در سپتامبر سال ۲۰۲۲ ایران شاهد ماه‌ها اعتراضات گسترده بوده است که ماحصل آنها بیش از ۵۳۰ کشته هزاران زخمی و ده‌ها هزار نفر بازداشتی بوده است.

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید