ایالات متحده: آسیبهای کمپهای خشن بازپروری برای « نوجوانان سرکش"
: منتشر شده در : روزآمد شده در
نیمه شب از اتاقشان ربوده شدند، سپس به سلول انفرادی منتقل شدند، چیزی برای خوردن و آشامیدن نداشتند، مجبور به انجام کار شدید بدنی شدند و تحت "حمله درمانی" قرار گرفتند... این چیزی است که برای بیش از ۱۲۰،۰۰۰ نوجوان و جوان اتفاق افتاده است. در ایالات متحده امریکا، هنگامی که گذرتان به مراکزی که قرار است به «نوجوانان مشکلدار» کمک کنند بیفتد با چنین وقایعی رو به رو خواهید شد. این روزها شماری از آن نوجوانان و جوانان تجربیات خود را در رسانههای اجتماعی از جمله TikTok به اشتراک میگذارند و برخوردهای صورت گرفته با خود را به شدت محکوم میکنند.
فعالیتهای شغلی و کسب و کار مرتبط با «نوجوان سرکش» که در دهه 1960 در ایالات متحده راه افتاد، اکنون به چندین میلیارد دلار رسیده است. چه از طریق مدارس شبانهروزی خصوصی خارج از سیستم مدارس دولتی و خصوصی رایج، چه از طریق برپایی مراکز درمانی یا از طریق کمپهای بازپروری در طبیعت، اینها بخشی از برنامههایی است که به عنوان درمان به نوجوانان دارای مشکلات رفتاری و سلامت روان یا گرفتار اعتیاد به الکل و مواد مخدر و یا دارای اختلالات خوردن غیر طبیعی ارائه میدهند.
اما در حقیقت، برخی از جوانانی که در این برنامهها شرکت کردهاند، میگویند که مورد آزار روحی و جسمی قرار گرفتهاند که مادامالعمر به آنها آسیب وارد کرده است. آنها اکنون این صنعت را در شبکه های اجتماعی با هشتگ #BreakingCodeSilence به چالش کشیدهاند که بیش از 320 میلیون بازدید در شبکه اجتماعی TikTok به همراه آورده است.
@nudlemommy #breakingcodesilence #wilderness #troubledteenindustry #wildernesstherapy
♬ original sound - Aʀᴀғᴀᴛ
@danielthemammal i cant change my past, but we can change their future. #teensforprofit #breakingcodesilence #troubledteenindustry #iseeyousurvivor #wilderness #abuse
♬ come into my arms cover - ya gurl kay ✨
"روی تنها پنجرهی ما میلههایی بود و شبها ما را قفل میکردند تا نتوانیم فرار کنیم"
لی (نام واقعی او نیست) اکنون یک استادیار و کارشناس حوزه حقوق بشر است. در سال 2007، او سه ماه را در یک کمپ بازپروری برای نوجوانان سرکش گذرانده است. برنامهای که او برای اصلاح رفتاری او انتخاب شده بود، New Horizons Youth Ministries (NHYM برنامه افقهای نو برای جوانان) بود که در ایندیانا، جمهوری دومینیکن و ایالت انتاریو کانادا مستقر است. این مرکز دو برنامه با عناوین "درمان از طریق غرق شدن در مسیحیت" و "شوک درمانی فرهنگی" را به «نوجوانان مسئلهدار» ارائه میدهد. روشهای سوء این برنامهها پیشتر در یک فیلم مستند و کتاب خاطرات بیان شده است.
لی معتقد است که والدینش ماهیت واقعی این برنامه را نمیدانستند، فریب خوردند و او را به آنجا فرستادند تا بتواند با اصول محافظهکارانه و آموزههای مسیحیت آنها مطابقت داشته باشد، مخالفت او با حضور در این برنامه منشأ بحث و جدلهای بسیاری در خانوادهاش بوده است. او در مورد تجربه خود به تحریریه ناظران گفت:
ایده این بود که ما را شوکه کنند و با قرار دادن ما در یک مکان منزوی و وحشی، جایی که نمیتوانستیم فرار کنیم یا از کسی کمک بگیریم، ابتدا ما را از نظر روانی بیثبات کنند. سپس ما را مجبور کردند که به برنامه آنها تن دهیم. وقتی یکی از ما مردد میشد یا در مقابل خواسته آنها مقاومت میکرد، ما را تنبیه و تحقیر میکردند، آن هم اغلب در حضور دیگران. احساس طاقت فرسای درماندگی و درد ما را از نظر روانی وادار میکرد تا همیشه از آن برنامهها پیروی کنیم.
ما دچار سوءتغذیه بودیم و من خیلی سریع وزنم را از دست دادم، تا اینکه به شدت لاغر شدم. آنها دقیقاً کنترل میکردند که ما چه میخوریم، چه زمانی میخوریم و چهقدر میخوریم. این کنترل غذا گاهی اوقات به عنوان یک تنبیه و یک تاکتیک دم دستی برای "شکستن" ما استفاده میشد. همچنین آنها اغلب به ما اجازه نمیدادند که حریم خصوصی یا بهداشت شخصی مناسبی مانند دسترسی به حمام و توالت داشته باشیم.
ما هشت دختر بودیم که در یک اتاق در یک کابین کوچک در جنگل جمع شده بودیم. روی چند پنجرهای که به ندرت وجود داشت، میلههایی قرار داده بودند و شبها ما را قفل و زنجیر میکردند تا نتوانیم فرار کنیم.
در طول روز باید در برنامههای مذهبی، جلسات «درمانی» و انجام بیگاری شرکت میکردیم. تصور کنید: گروهی از کودکان که تنههای سنگین درختان را ساعتها بر پشت خود حمل میکنند. فرقی نمیکرد احساس خستگی میکردیم یا درد، باید ادامه میدادیم وگرنه اوضاع بدتر میشد. هر شب از نظر جسمی و روانی آنقدر خسته بودم که نمیتوانستم به طور جدی حتی به فرار فکر کنم. مهمتر از همه، باید زنده میماندم.
این برنامهها اغلب از «حمله درمانی» یا «محیط درمانی» استفاده میکنند، روشهایی که در دهههای 1960 و 1970 به عنوان جایگزینی برای درمانهای روانشناختی سنتی، رایج شدند. در حمله درمانی، بیمار باید توسط درمانگر یا سایر بیماران مورد حمله کلامی یا تحقیر قرار گیرد، هدف اعلام شده این است که آنها را "در هم بشکنند" تا او را مجبور به انجام رفتاری بهتر کنند. درمانهای محیطی نیز شامل قرار دادن بیماران در یک جامعه خاص برای چندین ماه است.
روشهای تهاجمی و یا روشهایی از نوع «کسی که بیشتر دوستت داره بیشتر هم تنبیهات میکنه» بهطور گسترده توسط روانشناسان بیاعتبار شدهاند. فارغ از اینکه آیا عناصر «محیط درمانی» ممکن است برای برخی افراد در محیطهای به شدت کنترل شده مفید باشد یا خیر، مراکز خصوصی این روش را بدون مقررات انجام میدهند، که این موضوع در گذشته منجر به بروز عواقب سوء و حتی مرگ شده است. یک وب سایت 191 مرگ را که از سال 1971 در برنامههای درمانی نوجوانان در ایالات متحده رخ داده است - تصادفات یا خودکشی - مستند کرده است.
«رمز سکوت» از جمله این مجازاتهای رایج در این نوع برنامهها است: «بیمار» از نظر اجتماعی منزوی میشود و اجازه صحبت ندارد. به طور کلی، جوانان در این اردوها به طور منظم از سایر شرکت کنندگان جدا میشوند و از تماس آنها با دوستان و خانواده خود در خانه جلوگیری میکنند.
@yeahitsnatural #breakingcodesilence #troubledteenindustry #teensforprofit #iseeyousurvivor #wilderness #therapy #mentalhealth #mentalhealthawareness #mystory #letter
♬ original sound - kyra (kee-ruh)
آدم ربایی در نیمه شب
انجمن "شکستن رمز سکوت" در ماه مارس 2021 برای حمایت از بازماندگان این کمپها و جلب توجه به تجارت با موضوع «نوجوان سرکش» تشکیل شد. این حرکت پس از آن که پاریس هیلتون، چهره مشهور آمریکایی، تجربیات شخصی خود در این مؤسسات را بازگو کرد و برای اقدام دولت فدرال برای اطمینان از عدم سوء استفاده از کودکان در آنجا اصرار کرد، شتاب گرفت.
برای ورود نوجوانان به این برنامهها، یکی از اصلیترین روشهای مورد استفاده، آدمربایی است: والدین اجازه میدهند فرزندشان را بر خلاف میلشان حتی گاهی در نیمههای شب از خانهشان ببرند.
ونسا هیوز، مدیر جنبش «شکستن رمز سکوت»، به تحریریه ناظران توضیح میدهد:
"من فکر میکنم یکی از نکات اصلی برای مجاب کردن والدین به سپردن فرزندان خود به این موسسات، سوء استفاده از ترس والدین است." والدین بارها و بارها جملاتی از این دست که «اگر فورا به فرزندان شما کمک نشود آنها در نهایت یا میمیرند یا خیابانخواب خواهند شد» میشنوند و این برای والدین وحشتناک است. من فکر میکنم پیامِ بردن بچهها از طریق آدمرربایی این است: "اگر بخواهید خودتان فرزندتان را به اینجا بیاورید، او فرار میکند"
این مرحله در واقع رنگ و لعاب آنچه که در انتظار کودک قرار دارد را به وضوح نمایان میکند. به گفته دکتر هیوز، این روش تقریباً دستیابی به سطح قابل قبولی از آسایش و آسیب پذیری با حضور متخصصان سلامت روان را برای کودک غیرممکن میکند.
@danielthemammal it’s 2021. this can’t keep happening. #breakingcodesilence #troubledteenindustry #teensforprofit #iseeyousurvivor
♬ you not the same - slowed down version - tilekid
"روزهایی بدون غذا، آب، پتو یا آذوقه"
اگرچه لی "ربوده نشد"، اما دورههای مکرر انزوا و تنبیه را تجربه کرده است:
آسیبزا ترین تجربه "بازپروری در طبیعت" که تا به حال داشتهام، انزوای اجباری در یک منطقه بسیار دورافتاده بود. آنها قبل از اینکه مرا سوار قایق کنند و در جزیرهای بسیار کوچک در وسط دریاچه رها کنند، چیزهای وحشتناک و تحقیرآمیزی به من گفتند. من آنجا تنها ماندم. گاهی اوقات روزها ما را بدون غذا، آب، پتو و آذوقه رها میکردند. اولین باری که 24 ساعت بیرون تنها ماندم را به یاد دارم: باران شدیدی میبارید و من کاملا خیس شده بودم، از سرما میلرزیدم، گرسنه، تشنه و وحشت زده بودم. بعد از مدتی احساس دیوانگی کردم، در مغزم فریاد میزدم زیرا کسی صدایم را نمیشنید.
@yeahitsnatural ib: @uwunisom #breakingcodesilence #troubledteenindustry #iseeyousurvivor #wilderness #therapy #utah #mentalhealth #treatment #trauma #MakeADogsDay
♬ dźwięk oryginalny - wotakoi
بدترین بخش این برنامه برای من خشونت فیزیکی یا جنسی نبود: این آسیبها وحشتناک هستند و هنوز هم مرا آزار میدهند، اما دستکم کبودیها و آسیبهای بدنی در حال بهبود هستند. اما غلبه بر خشونت روانی و آسیبهای ناشی از آن بسیار دشوار است. اگر آن را تجربه نکردهاید، نمیتوانید بفهمید که شستوشوی مغزی در کودکی در این زمینه چگونه است، دیدن فرو ریختن ارادهتان با اعمال تحقیر مداوم. این غیرانسانی و بسیار گیج کننده است. حتی با گذشت سالها بعد از آن دوران، هنوز انجام برخی کارهای ساده در زندگی و احساس امنیت در کنار دیگران سخت است. به همین دلیل است که بازماندگان این اردوگاهها اغلب در انزوا و سکوت میمانند، یا حتی با وجود متحمل شدن آزار و اذیت قابل توجهی که در آنجا دیدهاند به سختی حاضر میشوند دربارهشان صحبت میکنند. انگار ذهن ما کاملا دستکاری شده است.
برنامههای تنظیم شده برای نوجوانان سرکش اغلب نوید استفاده از منطق «هر کی بیشتر دوستت داره بیشتر تنبیهات میکنه» را میدهند که در واقع بر یک برنامه قوی و منسجم و فعالیتهایی روی شخصیتسازی برای کمک به نوجوانان برای عبور از بحرانشان تأکید میکند. این برنامهها ،روشهای مبتنی بر حمله درمانی را موثر توصیف میکنند. اما به گفته دکتر هیوز، در حالی که این برنامههای درمانی ممکن است برای والدین جذاب باشد و روی کاغذ جذاب به نظر برسند، اما در واقعیت اغلب کاملاً متفاوت از آنچه گفته میشود است.
او میگوید: «برنامههایی وجود دارد که در مورد اسب درمانی و اسب صحبت میکند، اما واقعیت کاملاً متفاوت است، برخی از جوانانی که این برنامهها را گذراندهاند در واقع حتی ماههاست که نمیتوانند ساختمان خانهشان را ترک کنند یا بیرون بروند." او در ادامه توضیح می دهد که "بسیاری از چیزهایی که در واقع به والدین فروخته میشود به ظاهر درمان بسیار خوبی است، اما به نظر نمیرسد آن چیزی باشد که در واقعیت اعمال میشود."
موسسات موسوم به افقهای نو برای جوانان در سال 2009 پس از لغو مجوز آن توسط ایالت ایندیانا، فعالیت خود را متوقف کردند، اما بخشی از مالکیت آن را "مدرسه شبانهروزی درمان نوجوانان بزهکار" به نام Crosswinds، که در بیانیهای اعلام کرده است که به آن موسسات وابسته نیست و از روشهای آنها استفاده نمیکند، در اختیار گرفت.
در حالی که تخمین تعداد دقیق برنامههای موجود برای «نوجوانان مشکلدار» و اینکه چه تعداد از آنها روشهای خطرناک و سوءاستفادهکننده به کار میبرند دشوار است، اما بسیاری دیگر از برنامههای درمانی و طبیعت محور برای جوانان هنوز با استفاده از همان انواع «درمانها» عمل میکنند.
یک تجارت چند میلیارد دلاری و بیقانون
والدین، هزاران و گاهی دهها هزار دلار در ماه برای فرستادن فرزندان خود به این برنامهها پرداخت میکنند. به عنوان مثال، موسسه افقهای نو برای جوانان در سال 2006 بین 3000 تا 6000 دلار در ماه دریافتی داشت. سپس والدین تشویق شدند تا وام بگیرند، خانههای خود را گرو بگذارند، یا دارایی های خود را بفروشند تا هزینههایی به این موسسات بپردازند که میتواند به 150000 دلار نیز برسد.
در نتیجه این صنعت که میلیاردها دلار در سال درآمد دارد، به سختی قابل تنظیم و اصلاح است، زیرا ایالتهای ایالات متحده قوانین متفاوتی در مورد تسهیلات مراقبت از کودکان و درمان دارند و برخی از برنامههای مذهبی به دلیل قوانین آزادی مذهبی در برخی ایالتها از مقررات صدور مجوز فرار میکنند که همین موضوع آغاز به کار آن را بسیار آسانتر و تعطیلی آن را بسیار سختتر میکند. در 22 ایالت، مدارس خصوصی طبق قانون ملزم نیستند که ثبت دولتی شوند، و به این نوع برنامهها اجازه میدهند تا به صورت مخفیانه در آنجا فعالیت کنند، بدون اینکه بازرسی وجود داشته باشد یا استانداردی رعایت شود.
دکتر هیوز میگوید: «وقتی برخی از موسسات بسته میشوند، اغلب با نام دیگری ظاهر میشوند. شما فقط یک ساختمان را باز کنید، یک بنر آویزان کنید و بگویید: "هی، ما به بچههایتان کمک میکنیم." و این شکلی پول جاری میشو زیرا نیاز آن وجود دارد. زیرا هیچ جایگزینی در جامعه برای این خانوادههای تحت فشار وجود ندارد».
این فقدان مقررات همچنین به این معنی است که کارکنان مراقبت از کودکان اغلب فاقد صلاحیت هستند و فقط به یک دیپلم دبیرستان نیاز دارند. بسیاری از برنامهها یک متخصص بهداشت یا روانشناس تمام وقت در محل ندارند و بنابراین به پزشکان مراجعهکننده تکیه میکنند که به سرعت فقط بیماری را تشخیص میدهند و وضعیت بیماران را پیگیری نمیکنند.
بازماندگان با پیامدهای روانی طولانی مدت روبرو هستند
امانوئل مونرون یک روانپزشک است و علیه این نوع تجارت با "نوجوان مشکلدار" مبارزه میکند. او به تحریریه ناظران توضیح میدهد که این برنامههای درمانی غیرقانونی در مقایسه با مراقبتهای پزشکی مبتنی بر شواهد برای حل مشکلات رایج در نوجوانان میتواند عواقب بلندمدت جدیای داشته باشد،
بسیاری از جوانانی که به این برنامهها اعزام میشوند، سابقه آسیبهای روانی دارند. بیرون کشیدن یک جوان آسیبپذیر از جامعهی خود، در نتیجه از بین بردن هرگونه ارتباط او با دوستانش، خانواده و همه حمایتهایی که او نیاز دارد، میتواند بر سلامت روانی و عاطفی او تأثیر بگذارد و منجر به افسردگی یا اختلالات اضطرابی شدید شود.
این برنامهها از اعمال محدودیت و ایجاد انزوا استفاده میکنند. همچنین مسئله اعمال خشونت و سوء استفاده عاطفی وجود دارد. عوامل استرس زا که گاهی تا سالها هر روز تکرار میشوند و بنابراین، آنچه را که «عوارض پس از سانحه» نامیده میشوند، به وجود میآورد که با استرسهای مکرر مرتبط است و اغلب منجر به هوشیاری بیش از حد میشود. به اصطلاح سندرم های احیا که منجر به فلاشبک ذهنی با کابوس میشود.
دکتر مونرون میگوید در درازمدت نیز غرق شدن در این برنامهها میتواند برای نوجوانان مضر باشد، زیرا باعث کاهش تحریکپذیری و استقلال فرد برای تصمیمگیریهای شناختی میشود. بنابراین بازگشت به زندگی عادی برای کسانی که این نوع اردوگاهها را گذراندهاند دشوار است. همچنین ممکن است پس از ترک برنامه، تمایل کمتری به پیگیری مراقبتهای روانی داشته باشند.
لی در پایان نتیجه میگیرد:
من برنامه را با بروز عارضه C-PTSD (اختلال استرس حاد پس از سانحه) ترک کردم. پس از سالها بهبودی از طریق درمان و تماس با سایر بازماندگان، بالاخره میتوانم بیشتر در مورد آن صحبت کنم، اما باز هم سخت است. صدها هزار نفر از این روشهای درمانی جان سالم به در بردهاند و البته نوجوانانی هم هنوز هستند که در حال حاضر توسط صنعت «نوجوانان مشکلدار» مورد آزار قرار میگیرند. من از جانب خودم، برای بهبودی خودم و آزادیام، اما از همه مهمتر برای آنها صحبت میکنم: نمیخواهم هیچ کس دیگری آنچه که من از سر گذراندهام بر سرش بیاید.